توی دل حمید رضا،رضا بود

صبح و شبش فکر حریم یار بود

کبوتری که از آسمان دور میزد

به چشم او کبوتر حرم یار بود

شد چند ماهی سپری

خسته نشده بود از کار

چون در پی جمع مال برای دیدار یار بود

دم رفتن ننه حسن را دید

ننه حسن مادر شهید آن کوچه و دیار بود

گفت جوان خوش به سعادتت که مسافری

توی دل حمیدرضا نقش قاب شهید عکس شد

مسافری که به مسافر دیگر زائر شد

ننه حسن به آرزوی دیرینش رسید

چون شب قبل در خواب روی پلاک پسرش

نقش هشت نمایان شد

//منتظر//

 




برچسب ها : حسام الدین شفیعیان  ,